کسب و کارها و استارتاپ های موفق با تشخیص اهمیت تفکر طراحی (Design Thinking) در فرآیند تولید محصولات خود، توانسته اند میلیاردها دلار درآمد کسب کنند. چگونه میتوانیم بفهمیم که یک طرح “خوب” است یا خیر؟ چگونه یک کسب و کار تشخیص دهد که سرمایه گذاری بر روی طراحی، ارزشش را دارد یا نه؟ اثبات این موضوع را به اعداد و ارقام بسپارید. کسب و کارها به مرور زمان دریافتند که تفکر طراحی در محصول می تواند برگ برنده آن ها در مواجهه با تغییرات روزافزون نیازها و رفتارهای مصرف کنندگان باشد. بارها از مجله Fortune 500، نام هایی مانند اپل، مایکروسافت، دیزنی و IBM که ارزش ذاتی “تفکر طراحی” را به عنوان یک مزیت رقابتی تاثیرگذار بر نتیجه نهایی و عامل مهم در رشد کسب و کار نشان داده اند، شنیده ایم.
آن ها دریافته اند که نوآوری در طراحی برای جلب رضایت مشتری و کاربر نهایی، پایداری کسب و کار و امکان سنجی برای محصولات بعدی اهمیت جدی دارد. تفکر طراحی توسط تیم براون (مدیرعامل IDEO) مطرح شده است، رویکردی انسان محور برای نوآوری که از ابزارهای طراحی برای رفع نیازهای مردم و موفقیت بیشتر در کسب و کار استفاده می کند. تفکر طراحی که اغلب در دهه های گذشته توسط صاحبان مشاغل نادیده گرفته می شد، اکنون با ذکر نام در مجله Business Harvard و Forbes به یک موتور محرک قابل توجه استارتاپ ها تبدیل شده است و ویژگی اصلی آن اولویت دادن به نیازهای مصرف کنندگان نسبت به سایر عوامل است. در دنیای تجارت، تفکر طراحی ابزاری قدرتمند در برآوردن نیاز واقعی مصرف کننده و حذف ساعات پرهزینه فرضیه سازی و آزمایش راه حل های مختلف است.
6 مرحله تفکر طراحی
تفکر طراحی به استارتاپ ها کمک می کند تا با انواع مشکلاتی که در کسب و کارشان تاکنون با آن ها مواجه نشده اند و آن ها را هنوز به خوبی فرموله نکرده اند، با ایجاد طوفان فکری و نگاه کردن به مساله از منظر مشتریان، برای حل آن اقدام کنند. با استفاده از این 5 مرحله، تیم ها چارچوبی برای ارائه راه حل های ابتکاری و خلاقانه می یابند و می توانند مشکلات را با کارآیی بیشتر و سریع تر حل کنند.
روش تفکر طراحی در اصل شامل 6 مرحله از جمله: همدلی، تعریف مساله، ایده پردازی، نمونه سازی، آزمایش و در نهایت اجرا می باشد. در ادامه به این مراحل می پردازیم.
مرحله 1: با مخاطبان خود همدلی کنید (Empathize)
مصاحبه و تحقیق بدون قضاوت برای درک اینکه دقیقا نیاز مشتری چیست، کمک می کند تا فرای سلیقه شخصی خود، از منظری دیگر به داستان نگاه کنید و برای رفع نیازها راهکارهای بهتری ارائه دهید و همدلانه نیاز مشتریان را ببینید و محصول یا خدمت متناسب با نیاز آن ها را طراحی و تولید کنید.
مرحله 2: مساله را مشخص کنید (Define)
در این مرحله تمامی اطلاعاتی که از نیازهای کاربران جمع آوری کردید را با سایر مشکلاتی که قبلا در تیم استارتاپی تشخیص داده اید، تلفیق می کنید تا با بینشی جدید به دنبال راه حل خلاق و نوآورانه باشید.
مرحله 3: ایده پردازی کنید (Ideate)
در این مرحله، پس از چندین جلسه طوفان فکری راه حل های خلاقانه پیدا می شود. بعد از جمع آوری ایده ها بهترین شیوه ها را برای اجرا کنار هم بچینید و اولویت بندی کنید.
مرحله 4: نمونه اولیه را بسازید (Prototype)
برای یادگیری و بهینه سازی سریع راه حل خود، اقدام به تولید نمونه های آزمایشی کنید. این مرحله از فرآیند، برای ویرایش عملکردها و بازنمایی ایده هاست که در مرحله بعد آن ها را با مخاطبان خود آزمایش می کنید.
مرحله 5: نمونه اولیه را آزمایش کنید (Test)
نمونه اولیه خود را با مخاطبان آزمایش کنید و از بازخوردهای آن ها برای بهتر کردن راه حل ها استفاده کنید.
در صورت لزوم به مراحل 2 و 3 بازگردید تا راه حل های خود را اصلاح کنید.
در پایان این 5 مرحله تیم شما باید بتواند ایده پردازی و راه حل های تست شده را به مرحله پیاده سازی و اجرا تبدیل کند. تفکر طراحی می تواند به طور جدی کارآیی و اثربخشی استراتژی های نوآوری را در استارتاپ شما بهبود بخشد.
مرحله 6: راه حل نهایی را پیاده سازی کنید (Implementing)
جمع بندی
همان طور که می دانیم یک فرآیند نوآوری برای رسیدن به موفقیت باید راه حل های نو ارائه و هزینه ها را کاهش دهد. تکنیک های مفیدی برای دستیابی به این نتایج وجود دارد اما در مسیر عملیاتی کردن آن ها کسب و کارهای نوپا اغلب با موانع جدیدی روبرو می شوند که تفکر طراحی به کمک استارتاپ ها و سازمان ها می آید و پیش از هر خطا و آزمونی که منجر به شکست و یا تحمیل هزینه به آن ها شود، نجاتشان می دهد تا بتوانند محصولی درخور مشتریان به بازار ارائه دهند.
منابع: